نوشته شده توسط : باران

ترم اول(ترم جو گیریدگی):
الو سلام مامانی.منم هوشنگ.وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه.وای خدا خوابگاه رو بگو.وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن – و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده – تنم مور مور میشه..راستی اینجا تو خوابگاه یه بوی مخصوصی میاد که شبیه بوی خونه اصغر شیره ای همسایه بغلیمونه.دانشجوهای سال های بالاتر میگن این بوی علم و دانشه! لامسب اینقدر بوی علم و دانش توی فضا شدیده که آدم مدهوش میشه!!! پریشب یکی از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمویت بیمارستان!

*

*


ترم ۲(ترم عاشق شدگی):
آه ای مریم.ای عشق من.همه زندگی من.می خواهم درختی شوم و بر بالای سرت سایه بیفکنم تا بر شاخسار من نغمه سرایی کنی.میخواهمت با تمام وجود عزیزم.همه پول و سرمایه من متعلق به توست.بدون تو این دنیا رو نمی خوام.کی میشه این درس من تموم شه تا بیام بات ازدواج کنم…امروز یک ساعت پشت پنجره کلاستون بودم و داشتم رخ زیبایت را که همچون پروانه ای در کلاس میدرخشیدی تماشا می کردم…

ترم ۳(ترم افسردگی):
الو مامان سلام.مریم منو ول کرد و گذاشت رفت! مامان جون افسرده شدم اولین عشقم بود دارم میمیرم از غصه .ای خدا بیا منو بکش راحتم کن.مامان من این زندگی رو نمی خوام…..

ترم ۴(ترم زرنگ شدگی):
الو سلام مهشید جون خوبی عزیزم؟منم پژمان! کجایی نفس؟ نیستی؟دلم تنگ شده واست گنجشک کوچولوی من.بیا ببینمت قربونت برم…مهشید جون من پشت خطی دارم .مامانمه.بعداً بت زنگ میزنم…….
الو به به سلام چطوری ندا جون؟آره بابا داشتم با مامانم صحبت می کردم.. پیرزن دلش تنگ شده واسم! جوجوی من حالت خوبه؟ به خدا منم دلم یه ذره شده واست.باشه عزیزم فردا ساعت ۱۱ پارک پشت دانشکده دارو….

ترم۵ (ترم مشروطه گی):
الو سلام استاد! قربون بچه ات دارم مشروط میشم.۲ نمره بم بده.به خدا دیشب بابابم سکته کرد . مرد. مامانم هم از غصه افتاد پاش شکست الان تو آی سی یو بستریه. منم ضربه روحی خوردم دچار فراموشی شدم اصلاً شما رو هم یادم نمیاد ….قول میدم جبران کنم….

ترم ۶(ترم ولخرجیدگی) :
الو مامان من خونه می خوام ! راستی اون ۵۰ تومنی که ۳ روز پیش فرستادی تموم شد.دوباره بفرست.خرج پروژه ام شد!!!

ترم۷ (ترم پاتوقیده گی):
سلام داش مصی! حاجی دمت گرم امشب بساز ما رو .از اون پنیر شیرازیای ردیف بیار که مهمون دارم. ۳ صوت هم آیس بیار می خوایم فضا پیمایی کنیم.نوکرتم.آقایی

ترم۸ (ترم فارغ التحصیلگی):
الو سلام خانم.واسه این آگهی که توی روزنامه دادید تماس گرفتم.فرموده بودید آبدارچی با مدرک لیسانس و روابط عمومی بالا….



:: بازدید از این مطلب : 219
|
امتیاز مطلب : 213
|
تعداد امتیازدهندگان : 68
|
مجموع امتیاز : 68
تاریخ انتشار : شنبه 7 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران

صدای زنگ تلفن ...

دخترک گوشی رو بر میداره ...

 

سلام . کیه؟ 

 

 

- سلام دختر خوشگلم منم بابایی!

مامانی خونه است؟

گوشی رو بده بهش! 

 

 

- نمیشه! 

 

 

- چرا؟ 

 

 

- چون با عمو حسن رفتن تو اتاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن! 

 

... 

 

سکوت 

 

... 

 

عمو حسن نداریم! 

 

 

- چرا داریم. الآن پهلو مامانه. 

 

 

- ببین عزیزم. اینکاری که میگم بکن. برو بزن به در و بگو بابا اومده خونه! 

 

 

- چشم بابا! 

 

 

... 

 

... 

 

چند دقیقه بعد 

 

... 

 

...

 

- بابا جون گفتم. 

 

 

- خوب چی شد؟ 

 

 

- هیچی. همینکه گفتم یهو صدای جیغ مامانم اومد بعد با عجله از اطاق اومد بیرون همینطور که از پله ها میدوید هول شد پاش سر خورد با کله اومد پایین. نمیدونم چرا تکون نمیخوره 

 

دیگه؟ 


 

- خوب عمو حسن چی؟ 

 

 

- عمو حسن از پنجره پرید توی استخر. ولی پریروز آب استخر رو خودت خالی کرده بودی یک صدای بامزه ای داد نگو! هنوز همون طور خوابیده! 

 

 

 

- استخر؟ کدوم استخر؟ ببینم شماره ********(شماره ی منزل) نیست؟ 

 

 

- نه! 

 

 

- ببخشین مثل اینکه اشتباه گرفتم!!!



:: بازدید از این مطلب : 284
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : شنبه 7 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران

سلام. منو باش دارم به كي سلام ميگم چه سلامي آخه . چيه تو شوكي اره بابا با خودتم . با تو با خودم با اون با هممونم . ميفهميم داريم چيكار ميكنيم؟! داريم چي ميگيم. تاحالا به زندگيت فكر كردي !

فقط ميگي تنهام ميدونم ميدونم تنهايي بد درديه ولي تاحالا فكر كردي چي شد كه تنها شدي؟

اره از همونجا شروع كن از همون غروبي كه با دوستات رفتي قدم بزني تو خيابون و يه دختره چشتو گرفت ... به خاطره اينكه كم نياري و يه وقت گذروني هم كرده باشي شمرتو نوشتيرويه كارتو افتادي دنبال دختره.

اين كار شد واست عادت شد يه مرض شد يه اعتياد

اون دخترايي كه دلشونو شكندي يادت مياد؟شايد اون دوست داشت. شايد وقتي باهات حرف ميزد قلبش تندتند ميزد و تو بعد از قطع كردن تلفن كلي براش ميخنديدي.اون انصاف بود .

اره اون صداش درنيومد ولي بعد از چند وقت صداي شكستن قلبتو همه شنيدن.....

تو چرا زول زدي؟بابا اون پسري كه داشتي بهش ميگفتي از دستت خسته شدم همونيه كه 3سال پيش براش ميمردي

هموني كه وقتي ناراحت بودي اون همدمت بود اون سرحالت مياورد.ميفهمي داري باهاش چيكار ميكني؟ 3 سال تمام زندگيشو گذاشت پاي تو .ميگفت فقط تو . تو هم دوسش داشتي . يادته ؟چه روزايي باهم داشتين.......

اهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااي...باهمم..باهممون....اينقدر خودمونو عذاب نديم به فكر هم نيستيم به فكر خودمون باشيم نمي فهمم...هرجا كه ميرم پاي صحبت هر جووني كه ميشينم توي هر وبلاگي كه ميرم حرف از جدايي و خيانت . دروغ و ....است.چرا؟چرا بايد اين طوري باشه؟

اون گوشي رو بردار اون غروره لعنتي رو بزار كنار بهش زنگ بزن بهش بگو كه دوسش داري.بهش بگو از ته قلبت بابت اينكه دلشو شكوندي معذرت ميخواي

نذار بيشتر از اين تنها بشي

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد
موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com



:: بازدید از این مطلب : 268
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : چهار شنبه 20 بهمن 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران

درخواب ناز بودم شبی،دیدم کسی در میزند
در را گشودم روی او،دیدم غم است در میزند
ای دوستان بی وفا،از غم بیاموزید وفا
غم با همه بیگانگی،هر شب به من سر میزند

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد
موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

    تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیباست
حاجت به بیان نیست که از روی تو پیداست
من تشنه ی یک لحظه تماشای تو هستم
افسوس؛که یک لحظه تماشای تو رؤیاست

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد
موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد
موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com



:: بازدید از این مطلب : 375
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : چهار شنبه 20 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك
www.bahar22.comEmoticonامیدوارم قلبت هیچوقت نلرزه. . .

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك
www.bahar22.comتصاوير زيباسازی وبلاگ ،
عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.comتو زندگی همه رو دوس بدار  اما هیچ وقت به کسی دل نبند و وابسه نشو. . .

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك
www.bahar22.comتصاوير زيباسازی وبلاگ ،
عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.comاگه تو زندگی کسی رو دوس داشتی که حس کردی داری بهش واسته میشی i
need you

                                        تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك
www.bahar22.comفراموشش کنSmileyتصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك
www.bahar22.com

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك
www.bahar22.comتصاوير زيباسازی وبلاگ ،
عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.comچون اونوقته که دیگه زندگی کردن بدون اون واست بی معنی میشهSmiley اگه خواستی باهاش بمونی و همه چیتو فدای با اون بودن بکنیEmoticon

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك
www.bahar22.comتصاوير زيباسازی وبلاگ ،
عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.comتنها یه راه حل است که بهترین هست !!!!!Smiley

                                       تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك
www.bahar22.com  مرگتصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك
www.bahar22.com



:: بازدید از این مطلب : 506
|
امتیاز مطلب : 178
|
تعداد امتیازدهندگان : 58
|
مجموع امتیاز : 58
تاریخ انتشار : چهار شنبه 20 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران

كاش در دهكده عشق فراواني بود
توي بازار صداقت كمي ارزاني يود
كاش اگر گاه كمي لطف به هم ميكرديم
مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود
كاش به حرمت دلهاي مسافر هر شب
روي شفاف تزين خاطره مهماني بود
كاش دريا كمي از درد خودش كم مي كرد
قرض مي داد به ما هرچه پريشاني بود
كاش به تشنگي پونه كه پاسخ داديم
رنگ رفتار من و لحن تو انساني بود
مثل حافظ كه پر از معجزه و الهامست
كاش رنگ شب ما هم كمي عرفاني بود
چه قدر شعر نوشتيم براي باران
غافل از آن دل ديوانه كه باراني بود
كاش سهراب نمي رفت به اين زودي ها
دل پر از صحبت اين شاعر كاشاني بود
كاش دل ها پر افسانه ي نيما مي شد
و به يادش همه شب ماه چراغاني بود
كاش اسم همه دختركان اينجا
نام گلهاي پر از شبنم ايراني بود
كاش چشمان پر از پرسش مردم كمتر
غرق اين زندگي سنگي و سيماني بود
كاش دنياي دل ما شبي از اين شبها
غرق هر چيز كه مي خواهي و مي داني بود
دل اگر رفت شبي كاش دعايي بكنيم
راز اين شعر همين مصرع پاياني بود

 



:: بازدید از این مطلب : 270
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران

سلام بهونه قشنگ من براي زندگي
آره باز منم همون ديوونه ي هميشگي
فداي مهربونيات چه مكني با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود اين نامه رو واست نوشت
حال من رو اگه بخواي رنگ گلاي قاليه
جاي نگاهت بد جوري تو صحن چشمام خاليه
ابرا همه پيش منن اينجا هوا پر از غمه
از غصه هام هر چي بگم جون خودت بازم كمه
ديشب دلم گرفته بود رفتم كنار آسمون
فرياد زدم يا تو بيا يا من و پيشت برسون
فداي تو! نمي دوني بي تو چه دردي كشيدم
حقيقت رو واست بگم به آخر خط رسيدم
رفتي و من تنها شدم با غصه هاي زندگي
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگي
نمي دوني چه قدر دلم تنگه براي ديدنت
براي مهربونيات نوازشات بوسيدنت
به خاطرت مونده يكي هميشه چشم به راهته
يه قلب تنها و كبود هلاك يه نگاهته
من مي دونم همين روزا عشق من از يادت ميره
بعدش خبر ميدن بيا كه داره دوستت ميميره
روزات بلنده يا كوتاه دوست شدي اونجا با كسي
بيشتر از اين من و نذار تو غصه و دلواپسي
يه وقت من و گم نكني تو دود اون شهر غريب
يه سرزمين غربته با صد نيرنگ و فريب
فداي تو يه وقت شبا بي خوابي خستت نكنه
غم غريبي عزيزم زرد و شكستت نكنه
چادر شب لطيف تو از روت شبا پس نزني
تنگ بلور آب تو يه وقت ناغافل نشكني
اگه واست زحمتي نيست بر سر عهد مون بمون
منم تو رو سپردم دست خداي مهربون
راستي ديروز بارون اومد من و خيالت تر شديم
رفتيم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شديم
از وقتي رفتي آسمونمون پر كبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتي رفتي بد تره
غصه نخور تا تو بياي حال منم اين جوريه
سرفه هاي مكررم مال هواي دوريه
گلدون شمعدوني مونم عجيب واست دلواپسه
مثه يه بچه كه بار اوله ميره مدرسه
تو از خودت برام بگو بدون من خوش ميگذره ؟
دلت مي خواد مي اومدم يا تنها رفتي بهتره
از وقتي رفتي تو چشام فقط شده كاسه خون
همش يه چشمم به دره چشم ديگم به آسمون
يادت مي آد گريه هامو ريختم كنار پنجره
داد كشيدم تو رو خدا نامه بده يادت نره
يادت ميآد خنديدي و گفتي حالا بذار برم
تو رفتي و من تا حالا كنار در منتظرم
امروز ديدم ديگه داري من رو فراموش مي كني
فانوس آرزوهامونو داري خاموش ميكني
گفتم واست نامه بدم نگي عجب چه بي وفاست
با اين كه من خوب مي دونم جواب نامه با خداست
عكساي نازنين تو با چند تا گل كنارمه
يه بغض كهنه چند روزه دائم در انتظارمه
تنها دليل زندگي با يه غمي دوست دارم
داغ دلم تازه ميشه اسمت و وقتي مي آرم
وقتي تو نيستي چه كنم با اين دل بهونه گير
مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هيچ وقت نگير
حرف منو به دل نگير همش مال غريبيه
تو رفتي و من غريب شدم چه دنياي عجيبيه
زودتر بيا بدون تو اينجا واسم جهنمه
ديوار خونمون پر از سايه ي غصه و غمه
تحملي كه تو دادي ديگه داره تموم ميشه
مگه نگفتي همه جا ماله مني تا هميشه
دلم واست شور مي زنه اين دل و بي خبر نذار
تو رو خدا با خوبيات رو هيچ دلي اثر نذار
فكر نكني از راه دور دارم سفارش ميكنم
به جون تو فقط دارم يه قدري خواهش ميكنم
اگه بخوام برات بگم شايد بشه صد تا كتاب
كه هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب
مي گم شبا ستاره ها تا مي تونن دعات كنن
نورشونو بدرقه پاكي خنده هات كنن
يه شب تو پاييز كه غمت سر به سر دل مي ذاره
مريم همون كسي كه بيشتر از همه دوست داره



:: بازدید از این مطلب : 244
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران

 

نمی بخشمت ...!
به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی
به خاطر تمام غمهاییی که به صورتم نشاندی
نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی
به خاطر احساسی که برایم پرپر کردی
نمی بخشمت به خاطر زخمی که بر وجودم نشاندی
به خاطر نمکی که بر زخم گذاردی
ومی بخشمت
به خاطر عشقی که بر قلبم حک کردی ... !
 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com



:: بازدید از این مطلب : 370
|
امتیاز مطلب : 192
|
تعداد امتیازدهندگان : 63
|
مجموع امتیاز : 63
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران
واقعا دوستت دارم


واقعا دوستت دارم


گرچه شايد گاهي

چنين به نظر نرسد


گاه شايد به نظررسد

كه عاشق تو نيستم

گاه شايد به نظر رسد

كه حتي دوستت هم ندارم

ولي درست در همين زمان هااست

كه بايد بيش از هميشه

مرا درك كني

چون در همين زمان هاست

كه بيش از هميشه عاشق تو هستم

ولي احساساتم جريحه دار شده است

با اين كه نمي خواهم

مي بينم كه نسبت به تو

سرد و بي تفاوتم

درست در همين زمان هاست كه مي بينم

بيان احساساتم برايم خيلي دشوار مي شود

اغلب كرده تو ؛كه احساسات مرا جريحه دار كرده است

بسيار كوچك است

ولي آن گاه كه كسي را دوست داري

آن سان كه من تو را دوست داري

هركاهي ؛كوهي مي شود

و پيش از هر چيزي اين به ذهنم مي رسد

كه دوستم نداري

خواهش مي كنم با من صبور باش

مي خواهم با احساساتم

صادق تر باشم

و مي كوشم كه اين چنين حساس نباشم

ولي با اين همه

فكر مي كنم كه بايد كاملا اطمينان داشته باشي

كه هميشه

از همه راههاي ممكن

عاشق تو هستم
 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com
 


:: بازدید از این مطلب : 303
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران

آدم خیلی حقیره بازیچه تقدیره
پل بین دو مرگه مرگی که ناگزیره
حتی خود تولد آغاز راه مرگه
حدیث عمر و آدم حدیث باد و برگه
آغاز یک سفر بود وقتی نفس کشیدیم
با هر نفس هزار بار به سوی مرگ دویدیم
تو این قمار کوتاه نبره هستی باختیم
تا خنده رو ببینیم از گریه آئینه ساختیم
فرصت همین امروزه برای عاشق بودن
فردا می پرسیم از هم غریبه ای یا دشمن
ای آشنای امروز عشق منو باور کن
فردا غریبه هستیم امروز و با من سر کن
تولد هر قصه یه جاده کوتاهه
اول و آخر مرگه بودن میون راهه
اگرچه عاجزانه تسلیم سرنوشتیم
با هم بیا بمیریم شاید یه روز برگشتیم



:: بازدید از این مطلب : 340
|
امتیاز مطلب : 180
|
تعداد امتیازدهندگان : 60
|
مجموع امتیاز : 60
تاریخ انتشار : دو شنبه 4 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران

سلام نيلووفر جون خوش اومدي به وبلاگ خودت ممنون از اين كه عضو وبلاگم شدي

اومدوارم لحظات خوبي رو تو وبلاگ سپري كني عزيزم

بازم ممنون



:: برچسب‌ها: خوش اومد گويي ,
:: بازدید از این مطلب : 353
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : سه شنبه 28 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران

 

 

ای تنها بهانه برای زنده بودنم ، نفس کشیدنم

دوستت دارم ....

ای امید و آرزوی من ، دنیای من

دوستت دارم....

ای تو به زیبایی یک گل سرخ ، به پاکی یک چشمه زلال ، به لطافت باران بهار

       دوستت دارم....

ای تو فصل بهارم ، همیشه یارم ، همدم این دل پاره پاره ام

دوستت دارم...

ای تو آرامش وجودم ، همه بود و نبودم ، هستی و تار و پودم

 دوستت دارم....

ای تو طلوع زندگی ام ، ناجی لب تشنگی ام

دوستت دارم....

ای تو عشق زندگی ام ، همیشگی ام ، ماندنی ام

دوستت دارم....

دوستت دارم و خواهم داشت ای که تو لایق این

دوست داشتنی ...

عاشقت می مانم و خواهم ماند ای که تومجنون این دل دیوانه ای

به خاطرت جانم را ، زندگی ام را ، فدایت می کنم ،

 نثارت میکنم

دوستت دارم که چشمهایم را قربانی نگاهت میکنم

اگر می گویم که دوستت دارم از ته دلم می گویم ،

 از تمام وجودم می گویم!

باور کنی ، باور نکنی یک کلام!

دوســــــــــــــــــتت دارم

Image Hosted by Free picture hosting at www.iranxm.com

 



:: بازدید از این مطلب : 324
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : سه شنبه 28 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران

 

بازم گريه
 بازم غربت
من و بي تو، شب حسرت
بازم هم پرسه ي بادم
بازم ياد تو افتادم
آخ بازم نيستي
 بازم تنهام
 شكنجه ميشم از غم ها
بازم تلخم
بازم سردم
 تورو يك ساله گم كردم
اينو همه فهميدن ازتو كه دورم
تيكه تيكه ميشكنه سنگ غرورم
اين روزا خيلي تنهام سوت و كورم
برس به دادم سنگ صبورم
تنها كه ميشمو تو نيستي پيشمو
مي سوزمو مي سوزونم اينه آتيشم
دوري تو ميسوزونه رگ و ريشمو
اخه اين روزا بدجوري حالم خرابه
حتي نفس كشيدنم عذابه
بخت من و تو يه ساله كه خوابه
خورشيد آرزوهام نميتابه
داشتن تو ديگه خواب و خياله
رفتن تو واسه دلم  سواله
فاصله بين منو تو يه ساله
تورو يه ساله گم كردم...
 
  عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی


:: بازدید از این مطلب : 362
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : سه شنبه 28 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران

 

                                                  
تو فقط برام بخند اينجوري خيلي بهتره
دم آخري بذار سيربشينم نگات كنم
غزل آخرمو فداي خنده هات كنم
عزيزم گريه نكن خرابه هر هق هق تم
كاشكي نفس ياري كنه بازم بگم عاشقتم...
باتوم، تا به ابد نميشي از دلم جدا
گل مهربون من قرارمون پيش خدا
رد خنده هاتو هيچكسي نشونم نميده
تا ميام حرف بزنم گريه امونم نميده
ميدونم سخته ولي رفتنه من حقيقته
واسه من گريه نكن اين آخرين وصيته.
Image Hosted by Free picture hosting at www.iranxm.com


:: بازدید از این مطلب : 350
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : سه شنبه 28 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران

ازم دوری نکن دلم میگیره، نذار این لحظه ها رو غم بگیره

         نذار این حس خوب با تو بودن، توی دنیای من آسون بمیره

                   تو با دل تنگی من آشنایی، تو که عاشق ترین عاشقایی

                             ازم دوری نکن منو نسوزون، نمیدونی چقدر تلخه جدایی



:: بازدید از این مطلب : 293
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران

غم نگاه آخر تو لحظه ی خدافظی

گریه ی بی وقف ه ی من تو اون روزای كاغذی

قول داده بودیم ما به هم كه تن ندیو به روزگار

چه بی دووم بود قول ما جدا شدیم آخر كار

تو حسرت نبودنت من با خیالتم خوشم

با رفتنم از این دیار آرزوهامو میكشم

كوله بارم پر حسرت تو دلم یه دنیا درده

مثل آوره ای تنها تو خیابونی كه سرده

تا خیالت به سرم می زنه گریم میگیره

آروم آروم دله تنگم داره بی تو میمیره

گل مغروره قشنگم من فراموشت نكردم

بی تو اینجا رو نمی خوام میرمو برنمی گردم

بهاربيست                   www.bahar22.com



:: بازدید از این مطلب : 362
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران

میخواهی بروی؟

خب برو...

انتظار مرا وحشتی نیست

شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود

برو...

برای چه ایستاده ایی؟

به جان سپردن كدامین احساس لبخند میزنی؟

برو..

تردید نكن

نفس های آخر است

نترس برو...

احساسم اگر نمیرد ..بی شك ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست

برو...

یك احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود

پس راحت برو

مسافری در راه انتظارت را میكشد

طفلك چه میداند كه روحش سلاخی خواهد شد

برو...

فقط برو.....

بهاربيست                   www.bahar22.com



:: بازدید از این مطلب : 333
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : سه شنبه 25 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران

تو مي تواني دوستي مرا نپذيري . مي تواني مرا از خود براني . مي تواني روي از من بگرداني و براي هميشه مرا از ديدار خود محروم كني ... منهم مي توانم تو را نبينم . مي توانم روز ها و شبها بدون ديدار تو بسر برم . مي توانم چشمانم را از سر راه تو بگردانم و به سوي تو خيره نشوم . مي توانم زبانم را وادارم تا نام تو را بر خود جاري نكند . مي توانم گوشم را از شنيدن آهنگ صدايت بي نصيب نمايم . ولي ....قلبم.... او ديگر در اختيار من نيست . او تا زنده ام بياد تو خواهد طپيد او در درون خود بخاطر تو خواهد ناليد.


مگر ترانه هاي آسماني عشاق و سرودهاي ملكوتي دلباختگان بگوش تو نمي رسد؟
تمام هستي من ، چرا دوستم نمي داري؟
وسيله اي جز رابطه اي كه قلب ها را به يكديگر نزديك مي كند ندارم. تصور مي نمايم كه گه گاه به كمان احساسات كسي كه مدتهاست او را فراموش كرده اي پي ببري و اندكي او را بخاطر بياوري.
نمي دانم آيا سزاوارم كه به اين دستاويز اميدوار باشم؟
مگر نمي گفتي قلب تو جايگاه عشق و آرزوي منست؟
مگر نمي گفتي نگاه تو مرا به بهشت مي رساند؟
مگر نمي گفتي زندگاني خويش را براي تو مي خواهم؟
پس چه شد؟ چرا در تاريكي زندگي رهايم ساختي؟


فرشتگاني كه سوگند عشق و وفاداري ترا شنيده اند هنوز با انديشه هاي من بازي مي كنند. بلبلاني كه در كنار دلهاي ما نغمه سرائي كرده اند هنوز در گوشه و كنار زمزمه مي كنند و بر دل دور افتاده من سلام مي گويند.
راستي ، آن همه لطف و پاكدلي به كجا رفت؟ چرا سعادتي كه بر هستي من سايه افكنده بود ، بدين زودي در تاريكيهاي سرشك و اندوه پنهان گرديد؟ مگر ممكن است دليكه به نور عشق و فضيلت ، گرمي و روشني يافته است بدين زودي سرد و خاموش گردد؟
آيا بياد مي آوري آن روزهاي گذشته و آن عهد و پيمان هايي را كه دلهاي ما را بهم پيوست ؟ بدانگونه كه اگر كسي مي گفت اين رابطه را روزگار برهم مي زند ، بر او مي خنديديم. مگر تو بمن نمي گفتي كه زندگي را دوست مي داري زيرا من زنده ام ؟
از آنچه بر ماگذشته تو را چيزي نمي گويم....ولي متاسفم بر آن نهالي كه با چه اميدهايش كاشتم و چون زمان گلش ، در رسيد آن گل را باد سوزاني خشكاند. آري غنچه عشق ما نشكفته پژمرده شد. اگر فرشته مي تواند آدمي را كيفر كند اين منتهاي شدت كيفر است.
اي كاش گذشته را فراموش مي كردم و به دلخوشي پيشين باز مي گشتم . آيا بياد مي آوري آن روز را كه مي گفتي تو اين لبخند را از لبان فرشته ربوده اي ؟ اينك كجايي كه ببيني آن لبخند چه بر سرش امده.


خداحافظ
امروز ديگر تو را ترك خواهم گفت . اصرار نكن ديگر نمي مانم. بعد از اين همه كه مرا آزردي حالا در اين دقايق آخر با من مهرباني مي كني؟
اين اشكهاي گرم و سوزاني كه در چشمانم غلتانست با تو چه مي گويند و از من چه مي خواهند؟ جز اينكه تنها وفاداري را آرزو مي كنند؟ ولي من آنها را مايوسانه از خودم مي رانم چون وفايي در تو نميابم. آري مي روم خداحافظ . دوست دارم دور از تو جان بسپارم تا صداي قهقه خندهايت را بگوشم نشنوم.
بگذار بروم و از تو فرسنگها دور باشم . نمي دانم به من چه خواهند گفت در حاليكه با دلي شكسته و پريشان باز مي گردم و با تو چه خواهند كرد آن ناز و عشوه هايي كه تو را مجذوب كرده است. بر دل ها آتش مي زني اما باز گناه را به من نصبت خواهند داد و تقصير را بر گردن من خواهند نهاد . راست است كه يك دل و يك عشق تو را كافي نيست. توبايد دلها بسوزي . بدبخت من ، كه جز يك دل و يك عشق نداشتم.
خداحافظ ، گريه نكن كه باور نمي كنم مرا دوست بداري . شايد اين اشكها بخاطر تنهايي باشد ولي نترس تو را تنها نمي گذارند . اين من هستم كه بايد بگريم . تنها من هستم كه جز تو ندارم ، و تو هم مرا نمي خواهي .
من بايد آه بكشم و اشك بريزم ولي كجا در تو اثر خواهد كرد؟ مي خواهم بروم ديگر اين سوگندها كه در پيشم ياد مي كني و قسم ها كه پي در پي بر زبان مي آوري نخواهد توانست مرا از رفتن باز دارد .
فراق تو برايم زياد سخت است زياد ، ولي بيش ازاين تاب بي وفايي و بي مهري هايت را ندارم. كجا برايم عزيز و دوست داشتني تر از كنار تو بود اگر با من كمي مهربان مي بودي؟ حال كه مرا دوست نمي داري ، حال كه با من بي وفايي مي كني ، حال كه من پناه گاهت نيستم ، حال كه.... ديگر خداحافظ .


آن زمان كه دوستمان مي داشتند ، دوستشان نداشتيم. آن زمان كه قدرمان را مي دانستند ، قدرشان را ندانستيم و آن زمان كه ما را گرامي مي داشتند ، گراميشان نداشتيم . و حال كه به قدر وارزششان پي برديم آنها هستند كه ما را ترك خواهند گفت . زيرا كاسه صبر هر چه قدر هم كه بزرگ باشد سرانجام روزي لبريز خواهد شد

 



:: بازدید از این مطلب : 347
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : سه شنبه 25 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : باران

اينجا سرد است


ومن از اعماق "بی تو"يی هايم می گويم


دست هايم...


دست هايم را در خاک گور فرو می کنند


خاک گور سرد است...


سنگ قبر مرا آوردند


گفتم رويش بنويسند:


"اين قبر دختری تنهاست


اگر به سراغش آمدی


يک شاخه خوشبختی برايش بياور"


آرام خوابيده ام...


آرام تر از هميشه


انتظار...انتظارم تمام شد


بالأخره آمد


مثل هميشه...


سرد وخشک


اما دلربا...


چشم های سرخش را

 
پشت عينک دودی اش پنهان کرده


به درخت سروی تکيه می دهد


وخيره می شود...


خيره می شود به اين رويای مرگ آلود


مثل هميشه آرام است


اما دلش پر از طوفان...


هنوز هم غرور دست دوستی دارد با او


شايد انس گرفته...


مادرم خيره شده به قبر


قبری سرد و پر از درد


پدرم آرام می گريد


مادرم را در آغوش می گيرد تا اورا ببرد


مادرم می گويد:


"فرشته ی کوچکمان را نمی آوری؟


نکند ناراحت است؟


از دست من ناراحتی دختر ماهم؟


چرا چشم هايش بسته است؟


خوشحالم


آخر اين بار آرام خوابيده


کابوس ها...


کابوس ها رهايش کرده اند"


اشک از زير عينک های سياه


آدم های غريبه ای که به ديدار من آمده اند


سر می خورد


وشايد اين قطره ای از قلب های يخی شان است


شايد هم


هوا آنقدر دلگير و آلوده است


که قاب نگاهشان را آزار می دهد


اما نه...!


اين بار آسمان پاک تر از هميشه است


آه بغض آسمان می شکند


باورم نمی شود


دلم می خواهد مادر را در آغوش بگيرم


وپابرهنه وبی صدا


زير باران برقصم


برقصم وموهايم را


پرواز دهم در ميان دستان آسمان


اما انگار من مرده ام


دفن شده ام زير اين خاک سرد


جوندگان کوچک


گوشت تنم را می جوند


درد را احساس نمی کنم


آه چه احساس خوبی!


باران مي بارد...


باران به قولش عمل کرد


اما من...


من نتوانستم


آخر ميدانی؟


من مرده ام!


چهره ها پنهان می شود زير چتر های سياه


شايد زندگی آن قدر سياه است


که رنگ پس داده به اين چترها


ولی امروز

 
زندگی برای من سفيدتر از هميشه است


صدای قدم ها را می شنوم


قدم های رفتن


همه رفتند!


اما او هنوزبه سرو پير تکيه داده


همه جا تاريک وخلوت است


تنها فانوسی خيس در کنار من است


انگار قلبم به شمارش افتاده


اما نه!


انگار يادت رفته


تو مرده ای!


اين صدای قدم های اوست


نزديک ونزديک تر


زانو ميزند در کنارم


صورتش خيس است


نمي دانم


اين ها قطره های احساسند يا باران؟


کدام قطره ها؟!


قلب يخی او هيچگاه ذوب نشد


حتی با عشق!


کمرش خم شده


ميخواهد چيزی بگويد


انگار چيزی روی قلبش سنگينی می کند


"مي دانم دير رسيدم


ديرتر از هميشه...


شايد جا ماندم از قطار عشق


هميشه خيره می شدم به چشمانت


دلم می خواست


سال ها نگاه را به من هديه دهی


يادت هست؟


اولين بار که اسمم را صدا زدی


اعتراف می کنم...


دلم لرزيد


هميشه می خواستم قلبم را بشکافم


تاببينی عشق نامت را نقش زده روی آن


اما او نمی گذاشت


دستم را می کشيد


ديوار می کشيد بين من وتو


او را می بينی؟


آنجا ايستاده


"غرور"را می گويم


اين بار دستش را پس زدم


وفرار کردم...


فرار کردم در کو چه های "باتو"


اما دير رسيدم...


سرش را خم می کند روی قبرم


آرام زمزمه می کند


"دوستت دارم"


ومن هنوز مرده ام


 



:: برچسب‌ها: خاک , باران , مردن , مدر , اشک , غرور , دوستت دارم ,
:: بازدید از این مطلب : 414
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : سه شنبه 25 دی 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد